معنی سرپا خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرپا خوردن

لغت نامه دهخدا

سر خوردن

لیز خوردن، سریدن، لغزیدن، از روی سرسره یا جای سراشیب خزیدن و فرود آمدن

فرهنگ فارسی عمید

سر خوردن

از کاری یا چیزی نومید و دل زده شدن و از آن صرف نظر کردن

فرهنگ فارسی عمید

پا خوردن

ساییده شدن، لگدمال شدن، کنایه از فریب خوردن و دچار حساب سازی شدن

فرهنگ فارسی عمید

گرما خوردن

(زِهْ کَ دَ نِ تَ)

مقابل سرما خوردن. (آنندراج). دچار گرما شدن:
اگر روی عرقناک تو در مد نظر باشد
چو آب زندگی گرمای محشر میتوان خوردن.
میرزا صائب (از آنندراج)

لغت نامه دهخدا

ربا خوردن

(تَ کَ دَ)

رباخواری. خوردن پول ربا. استفاده از پول ربا. و رجوع به ربا و رباخوار و رباخواره و رباخور شود

لغت نامه دهخدا

سرمه خوردن

(طِ دَ)

گنگ شدن. (غیاث) (آنندراج). رجوع به سرمه به گلو کشیدن شود

لغت نامه دهخدا

تیپا خوردن

(اِ دَ)

در تداول، رانده شدن. رجوع به تیپا و تیپا زدن شود

لغت نامه دهخدا

ربا خوردن

استفاده کردن از ربا نزول گرفتن

فرهنگ لغت هوشیار

پا خوردن

فریب خوردن او، گول خوردن

فرهنگ لغت هوشیار

سر خوردن

دل زده شدن بر اثر شکست. لیز خوردن لغزیدن: روی یخها سر خورد، فرود آمدن از جایی سراشیب

فرهنگ لغت هوشیار

گرما خوردن

دچار سرما شدن مقابل سرما خوردن

فرهنگ لغت هوشیار

سرما خوردن

متاثر شدن از سرما زکام کردن

فرهنگ لغت هوشیار

سر خوردن

((~. دَ))

دلزده شدن، ناامید شدن

فرهنگ فارسی معین

سر خوردن

((سُ. دَ))

لیز خوردن

فرهنگ فارسی معین

سرما خوردن

زکام شدن، چایمان کردن

فرهنگ واژه مترادف متضاد

سر خوردن

Glide, Slide, Slip

دیکشنری فارسی به انگلیسی

سر خوردن

glisser

دیکشنری فارسی به فرانسوی

سر خوردن

kuteleza, (SWAHILI)滑动

دیکشنری فارسی به سواحیلی

سر خوردن

kaymak

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

سر خوردن

滑る , スライドする

دیکشنری فارسی به ژاپنی

سر خوردن

להחליק

دیکشنری فارسی به عبری

سر خوردن

미끄러지다

دیکشنری فارسی به کره ای

سر خوردن

meluncur, terpeleset

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

سر خوردن

फिसलना , फिसलना

دیکشنری فارسی به هندی

سر خوردن

скользить , скользить , поскользнуться

دیکشنری فارسی به روسی

سر خوردن

glijden, uitglijden

دیکشنری فارسی به هلندی

سر خوردن

deslizarse, deslizar, resbalar

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

سر خوردن

scivolare

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

سر خوردن

deslizar, escorregar

دیکشنری فارسی به پرتغالی

سر خوردن

滑行 , 滑动 , 滑倒

دیکشنری فارسی به چینی

سر خوردن

ślizgać się, poślizgnąć się

دیکشنری فارسی به لهستانی

سر خوردن

ковзати , посковзнутися

دیکشنری فارسی به اوکراینی

سر خوردن

gleiten, rutschen, ausrutschen

دیکشنری فارسی به آلمانی

سر خوردن

ลื่น , ลื่น

دیکشنری فارسی به تایلندی

معنی سرپا خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما